انشا با موضوع توصیف منظره طلوع و غروب خورشید

فال روزانه

موضوع انشا توصیف منظره طلوع و غروب خورشید

طلوع خورشید

سپیده دم که سیاهی شب رخت بربسته است وقت خداحافظی مهتاب و ستارگان بی شمار با زمین می رسد و آن ها کم کم جای خود را به خورشید درخشان می دهند.

خورشید سرخ رنگ و سوزان با آن رنگ نارنجی، طلایی و قرمز خویش به آهستگی از پشت کوه ها پدیدار شده و رخت طلایی اش را بر زمین پهن می کند و پس از آن که خود را به زحمت به وسط آسمان می رساند همه چیز رنگ می گیرد و برق می زند.

با طلوع خورشید افسون روز قامت سیاه و وهم انگیز درختان، خانه ها، سنگ ها و هر چه در زمین است را رنگ بخشیده و جلا می دهد و حال که آن ها رنگ زیبای خویش را باز یافته اند منظره ی بی نظیر شان چشم ها را نواش می کند.

خورشید طلوع می کند و پرتو های طلایی آن چشم های خفته را از خواب بیدار کرده و نوید روز را می دهد، پرندگان با دیدن خورشید شروع به آواز خواندن می کنند و حیوانات از خواب برخاسته و به جنب و جوش مشغول شده و انسان ها نیز خانه های خود را ترک کرده و به کار و تلاش مشغول می شوند.

همچنین بخوانید: انشا درباره اگر می توانستید به گذشته سفر کنید چه می کردید؟

ذرات خورشید خود را از تمام روزنه های کوچک به گیاهان، دانه ها و گل ها می رسانند و آن ها را به رشد کردن، جوانه زدن و شکفتن دعوت می کنند و آن ها نیز در پاسخ این دعوت برای تماشای خورشید و ذرات نورش به رقابت پرداخته و سعی می کنند هر یک از دیگری پیشی گیرند.

با طلوع خورشید، این ستاره ی سوزان، گرما و نور مهمان زمین و موجوداتش می شوند و پس از آن که هر یک سهم خویش را از این نعمت الهی به دست آوردند انگار زمین حیاتی دوباره آغاز می کند و جریان زندگی در تمام رگ های زمین روان می شود.

غروب خورشید

نگاه کردن به آسمان آبی ابرهای شفاف و غروب خورشید و لحظه ای چشم دوختن به آنها هزاران حس وصف ناپذیر و غیر قابل توصیف به ما دست می دهد. احساسی که زیباتر از لاله های رنگارنگ و لذت بخش تر از شنیدن نغمه بلبل است.

نگاه کردن به غروب آفتاب و هاله دورش مرا دگرگون میکند و باعث میشود به طلوع و غروب خورشید بیشتر بیندیشم و اندیشیدن بیشتر سبب میشود تا درباره خلقت و آفرینش خدا تفکر کنم.

وقتی به اطرافم نگاه میکنم، میبینم دامن رنگارنگ طبیعت آرام تر و ساکت تر از همیشه است و از ازدحام و شلوغی همیشگی خبری نیست، گویا طبیعت به خواب کودکانه و معصومانه ای فرو رفته است.

در پشت تپه های گنبدی شکل؛ خورشید مانند یاقوت سرخ رنگی در آسمان خودنمایی میکند و می درخشد.

رخسار زیبای غروب آفتاب چشم هر رهگذری را به هاله سرخ رنگ خود جذب میکند و وادار میکند مدت ها تماشایش کنند.

خورشید جامه سرخ رنگی برتن کرده و با این جامه اش هر انسان سیراب و تشنه، فقیر و ثروتمند و هر کس دیگر را مجذوب میکند.

دلم میخواهد در همین لحظه زمان از حرکت می ایستاد و متوقف میشد، آن وقت میتوانستم غروب دل انگیز را بیشتر نظاره گر باشم.

وقتی در غروب پاییزی قدم میزنم،جهان هم ساکت میشود.

انگار نمیخواهد با ازدحامش سکوت مرا لگد کند.

من بخاطر این غروب زیبا خدا را شکر میکنم.

شما میتوانید انشاهای خود را به آدرس ایمیل enshasara.ir@gmail.com ارسال کنید تا با نام شما در سایت انشا سرا قرار بگیرد.

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *