انشا درمورد علم بهتر است یا ثروت؟

فال روزانه

علم بهتر است یا ثروت؟

شاید هر یک از ما که دوران درس و مدرسه را پشت سر گذاشته‌ایم برای یک بار هم که شده در رابطه با این موضوع که «علم بهتر است یا ثروت؟» با خود اندیشیده و مطالبی را بر روی کاغذ آورده‌ایم.
شاید برخی از ما با آن‌که دلمان می‌خواست بگوییم ثروت بهتر است از معلم و هم‌کلاس‌هایمان خجالت می‌کشیدیم و می‌گفتیم «علم بهتر است».
برخی از همکلاسی‌هایمان هم اگر به خود جرأت می‌دادند حرف دل‌شان را بگویند می‌نوشتند «ثروت بهتر است» برای حرفشان دلیل هم می‌آورد و می‌گفتند اگر ثروت داشته باشی می‌توانی به علم هم دست پیدا کنی. اما به‌راستی آیا علم بهتر است یا ثروت؟
امروز شاهدیم بسیاری از آن دانش‌آموزانی که روزی در درس انشا در رابطه با این موضوع می‌نوشتند و با افتخار در سر کلاس انشای خود را می‌خواندند که علم بهتر از ثروت است امروز با گذشت سال‌ها با داشتن علم هنوز نتوانسته‌اند به آن اهداف قشنگی که در ذهن کودکانه‌شان برای خود ترسیم کرده بودند، برسند.
آن موقع که ما نظر می‌دادیم «علم بهتر است یا ثروت» شاید بودند افرادی در اطرافمان که با داشتن یک مدرک سیکل، دیپلم و یا پایین‌تر و بالاتر شغلی داشتند که از آن امرار معاش می‌کردند و ما تصور می‌کردیم اگر علم بیاموزیم می‌توانیم به شغل و ثروت نیز دست بیابیم غافل از این‌که …
امروز وقتی دوستان و هم‌کلاسی‌های دوران مدرسه را می‌بینیم اگر قیافه‌شان برایمان قابل حدس باشد که این کدام هم‌کلاسی‌مان است شاید اولین سؤالمان بعد از احوال‌پرسی و این‌که ازدواج کرده‌ای یا نه؟ بچه داری یا نه؟ این باشد که شغلت چیست؟
کم‌کم که دیپلم را پشت سر گذاشتیم مدارک علمی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتیم چراکه در این دوران مدرک دیپلم دیگر چیزی نبود که با آن بتوان به شغل یا همان ثروتی که بارها در انشاهایمان از آن سخن می‌گفتیم بتوان رسید.
امروز بسیاری هستند که با داشتن مدارک تحصیلی کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و حتی دکترا از داشتن شغل محروم هستند اما آیا آن علمی که این همه در انشاهایمان از آن طرفداری می‌کردیم نمی‌تواند یاری‌دهنده ما باشد که بتوانیم از قِبَل آن به شغلی دست یابیم.
بین خودمان باشد بعضی از ما هم علم‌هایی آموخته‌ایم که برای دستیابی به شغل به هیچ‌وجه نمی‌تواند گره‌ای از مشکل ما باز کند و به قول بعضی‌هاآن علم ما به مفت هم نمی‌ارزد.
امروز که در خود اندیشه می‌کنیم متوجه می‌شویم عمری را پای تحصیل گذاشتیم از آموختن هنرهایی که شاید با آن می‌شد گره‌ای از مشکلات اقتصادیمان را برطرف کنیم غافل شدیم و امروز در یک  کلام «سر از هیچ درآورده‌ایم» ذهن و مغزمان از پاس کردن آن همه واحد درسی نیز آن‌قدر خسته شده که دیگر گنجایشی برای آموختن هنری را ندارد و ما مانده‌ایم با کوله‌باری از حسرت‌ها.
امروز اگر دوباره قلم و کاغذی بدهند و بگویند بنویسید که «علم بهتر است یا ثروت» به‌راستی چه خواهیم نگاشت؟ آیا دوباره جانب علم را خواهیم گرفت و یا جانب ثروت.

آیا علم بهتر است یا ثروت؟

در روایت داریم که جمعیت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید: یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ امام علی(ع) در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد. مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد.

در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ امام علی(ع) فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.

در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد‌ و امام علی(ع) در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم‌‌دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

حضرت علی(ع) در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن‌را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت علی(ع) در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پول‌دار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.

با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی‌که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد و گفت: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام(ع) نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد.

همهمه‌ای ‌میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی(ع) و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت علی(ع) وارد مسجد شده بود و ‌میان جمعیت نشسته بود، پرسید: یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.

در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام(ع) در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای این‌که مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.

سکوت، مجلس را فرا‌گرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌های امام شگفت‌زده شده بودند که… نهمین نفر هم وارد مسجد شد و ‌میان بهت و حیرت مردم پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام در حالی‌که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگ‌دل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.

نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید: یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی(ع) مردم به خود آمدند:علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آن‌جا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال‌کنندگان، آرام و سرافکنده از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام(ع) را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم!

علم و ثروت هر کدام در زندگی انسان دارای تأثیرات ویژه‌ای هستند. علم به انسان نور و هدایت و آگاهی می‌بخشد. روشنایی‌بخش و حرکت‌زا می‌باشد.

ثروت و دارایی اگر معقول و مشروع و برآمده از فعالیت‌های صحیح اقتصادی و در چارچوب تعالیم دین و احکام اسلامی باشد در گشودن بساری از گره‌های کور و فراهم آوردن زمینه زندگی سالم و رشد و تعالی انسان نقش تعیین‌کننده دارد. فقر و نداری از نظر اسلام محکوم و نکوهیده است و فقر بزرگ‌ترین مرگ شمرده شده است.

دیدگاه قرآن در رابطه با علم‌ و ثروت

در قرآن‌ کریم و روایات معصومین(ع) در مورد علم و ارزش آن تأکید فراوان شده است، چنان‌که در آیه ۲۴۷ سوره بقره در این رابطه آمده است: «وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوَاْ أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ و پیامبرشان به آنان گفت در حقیقت‏ خداوند طالوت را بر شما به پادشاهى گماشته است گفتند چگونه او را بر ما پادشاهى باشد با آن‌که ما به پادشاهى از وى سزاوارتریم و به او از حیث مال گشایشى داده نشده است پیامبرشان گفت در حقیقت‏ خدا او را بر شما برترى داده و او را در دانش و [نیروى] بدنى بر شما برترى بخشیده است و خداوند پادشاهى خود را به هر کس که بخواهد مى‌‏دهد و خدا گشایشگر داناست».

در آیه یازده سوره مجادله نیز بر اهمیت علم، برتری علما و رفعت مقام آنان تصریح شده و آمده است: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ‏؛ خداوند کسانى را که ایمان آورده‏‌اند و کسانى را که علم به آنان داده شده درجات عظیمى مى‏‌بخشد».
واژه «دَرَجاتٍ‏» که مطلق و بدون تعیین حد خاص برای آن به‌کار رفته است، در ادبیات قرآن‌کریم حاکی از عظمت و بزرگی آن است. در تفسیر این آیه شریفه، ابوذر(ره) گوید: پیامبر(ص) فرمود: ‏ای اباذر طالب علم را خدا و ملائکه و پیامبران دوست می‏‌دارند و علم را دوست نمی‏‌دارد مگر انسان با سعادت، پس خوشا به حال طالب علم، روز قیامت و کسی‌که از خانه‌اش خارج شود تا دری از علم را به روی خود بگشاید، خداوند متعال به هر قدمش ثواب شهیدی از شهدای بدر را می‌‏نویسد و طالب علم حبیب خدا است‌ و کسی‌که علم را دوست داشته باشد، بهشت بر او واجب می‌‏‌شود و صبح و شام در رضای خدا به سر می‌‏برد و از دنیا خارج نمی‌‏شود مگر آن‌که از کوثر می‌‏‌نوشد و از میوه بهشت می‌‏خورد و در جنت رفیق حضرت خضر(ع) خواهد بود. سپس حضرت فرمود: همه این فضیلت‌ها، تحت این آیه قرآن است که فرمود: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ‏».
تردیدی نیست که مقام علما نزد خداوند، همچون سایر مردم نیست و هرچه انسان عالم‌تر باشد، مقام و منزلت او نزد او بیشتر است. قرآن کریم علاوه بر آیه فوق در سوره زمر نیز به این مطلب مهم اشاره فرموده: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ؛ آیا کسانى‌که مى‏‌دانند با کسانى‌که نمى‏‌دانند یکسانند؟!» و امام صادق(ع) نیز فرموده است: «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَیْلَةَ الْبَدْر؛ برتری عالم بر عابد مانند برتری ماه شب چهارده بر دیگر ستارگان است».
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر آیه فوق می‌نویسد: «در این معنا هیچ تردیدى نیست که لازمه ترفیع خدا درجه بنده‌‏اى از بندگانش را باعث زیادتر شدن قرب او به خداى تعالى است، و این خود قرینه و شاهدى است عقلى بر این‌که مراد از این‌هایى که موهبت علمشان داده‏‌اند، علمایى از مؤمنین است. بنا‌بر این، آیه شریفه دلالت مى‏‌کند بر این‌که مؤمنین دو طایفه هستند، یکى آنهایى که تنها مؤمنند، دوم آنهایى که هم مؤمنند و هم عالم‌ و طایفه دوم بر طایفه اول برترى دارند، هم‌چنان که در جاى دیگر فرموده: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ».

در سوره مبارکه بقره آیه ۱۸۰ از مال و ثروت به‌عنوان خیر تعبیر شده و آمده است: «کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ؛ بر شما مقرر شده است که چون یکى از شما را مرگ فرا رسد اگر مالى بر جاى گذارد براى پدر و مادر و خویشاوندان [خود] به‌طور پسندیده وصیت کند [این کار] حقى است بر پرهیزگاران».

ثروتی مشروعی که در مسیر منفعت اجتماع به‌کار گرفته شود خیر و برکت است

در این آیه به‌جای کلمه «مال» کلمه «خیر» گفته شده است. این تعبیر نشان می‌دهد که اسلام ثروت و سرمایه‌ای را که از طریق مشروع به دست آمده باشد و در مسیر سود و منفعت اجتماع به‌کار گرفته شود خیر و برکت می‌داند و بر افکار نادرست آن‌ها که ذات ثروت را چیز بدی می‌دانند خط بطلان می‌کشد.

هر کدام از علم و ثروت در یکدیگر تاثیر دارند. علم و دانش و تخصص راه‌های بهتر و آسان‌تر کسب ثروت و استفاده بهینه از سرمایه و به‌کار گیری آن‌را در راه‌هایی که سوددهی و منفعت بیشتری دارد و قدرت بر تسلط بر طبیعت و تسخیر بیشتر و بهره‌وری فراوان‌تر از آن را فراروی بشر می‌گذارد به‌ویژه در عصر و زمان ما که علم اقتصاد از علوم پیچیده و تخصصی است و وضعیت مطلوب اقتصادی هر کشوری در گرو اطلاعات دقیق اقتصادی و داشتن متخصصین اقتصاد است.

از طرف دیگر وجود مال و ثروت زمینه‌ساز دسترسی بهتر به علم و دانش و برخورداری از ابزارهای یادگیری و تعلیم و تعلم است. به‌ویژه در علومی که محتاج آزمایش و تجربه و کار عملی و ابزار و ادوات دقیق و آزمایشگاه‌های مجهز است ضرورت وجود امکانات مالی و قدرت افتصادی به‌خوبی احساس می‌شود. ولی در موردی که بر سر دو راهی انتخاب راه کسب ثروت و تحصیل علم قرار می‌گیریم چه باید کرد و گزینه برتر کدام است؟ یعنی وضع به‌گونه‌ای است که فردی یا باید عمرش را صرف کسب مال و ثروت کند و یا در راه تحصیل علم هزینه کند و جمع کردن بین هر دو امکان‌پذیر نمی‌باشد.
عقل ژرف‌نگر و کاردان و خیراندیش و دین و بزرگان دین مارا از شک و تردید بر سر این دو راهی خارج کرده و بدون هیچ شکی مارا به انتخاب راه تحصیل علم و دانش با وجود محرومیت از امکانات مادی و دارائی و ثروت سفارش نموده‌اند. در روایات ما دلایل مختلف و فراوانی برای برتری علم نسبت به ثروت بیان کرده‌اند.
در حدیث معروفی که امام علی(ع) به کمیل سفارشاتی فرموده‌اند آمده است: «ای کمیل! علم از مال بهتر است، چون علم از تو پاسداری می‌کند ولی تو از مال پاسداری می‌کنی. مال با خرج کردن کم می‌گردد ولی علم با بخشیدن رشد و نمو می‌کند و دست پرورده مال با زوال و نابودی مال نابود و زایل می‌گردد. ای کمیل ابن زیاد! شناخت علم و دانش دین و اعتقادی است که انسان در قیامت با آن جزا داده می‌شود، با علم و معرفت انسان در طول زندگی‌اش طاعت و فرمانبری الهی را کسب می‌کند و بعد از مرگش نام نیک از خود باقی می‌گذارد.علم حکم کننده و بالادست و فرمان‌روا است ولی مال زیردست و محکوم و فرمانبر است».(نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت یک)

می‌توان گفت که علم بهتر از ثروت است اما باید توجه داشته باشیم علمی که می‌آموزیم بتواند راه‌گشایی برای تامین معیشت زندگی‌مان نیز باشد یا لااقل در کنار علم تلاش کنیم که حرفه‌‌های مرتبط با علمان را نیز بیاموزیم.

اشعاری درباره ی علم :

شعر درباره علم از حافظ

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است
*
علم و فضلی که به چهل سال دلم جمع آورد
ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
*
حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه
هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود
*
دفتر دانش ما جمله بشویید به می
که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود
*
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
*
مباش غره به علم و عمل، فقیه! مدام
که هیچکس ز قضای خدای جان نبرد
*
هر دانشی که در دل دفتر نیامده‌ست
دارد چو آب خامه تو بر سر زبان

شعر درباره علم از پروین اعتصامی

گویند عارفان هنر و علم کیمیاست
وآن مس که گشت همسر این کیمیا طلاست
فرخنده طائری که بدین بال و پر پرد
هم‌دوش مرغ دولت و هم‌عرصه هماست..
تو مردمی و دولت مردم فضیلت است
تنها وظیفه تو همی نیست خواب و خاست..چون معدنست علم و در آن روح کارگر
پیوند علم و جان سخن کاه و کهرباستخوش‌تر شوی به فضل ز لعلی که در زمی‌ست
برتر پری به علم ز مرغی که در هواست..

جان را بلند دار که این است برتری
پستی نه از زمین و بلندی نه از سماست..

آن را که دیبه هنر و علم در بر است
فرش سرای او چه غم ار زآنکه بوریاست..

جان شاخه‌ایست، میوه آن علم و فضل و رای
در شاخه‌ای نگر که چه خوش‌رنگ میوه‌هاست

ای شاخ تازه‌ رس که به گلشن دمیده‌ای
آن گلبنی که گل ندهد کمتر از گیاست

اعمی است گر به دیده معنیش بنگری
آن کو خطا نمود و ندانست کآن خطاست

زآن گنج شایگان که به کنج قناعت است
مور ضعیف گر چو سلیمان شود رواست

دهقان توئی به مزرع ملک وجود خویش
کار تو همچو غله و ایام آسیاست

سر، بی چراغ عقل گرفتار تیرگی است
تن بی وجود روح، پراکنده چون هباست..

در آسمان علم، عمل برترین پر است
در کشور وجود، هنر بهترین غناست

می‌جوی گرچه عزم تو ز اندیشه برتر است
می‌پوی گرچه راه تو در کام اژدهاست..

با دانش است فخر، نه با ثروت و عقار
تنها هنر تفاوت انسان و چارپاست..

جان را هر آنکه معرفت آموخت مردم است
دل را هر آنکه نیک نگه داشت پادشاست

شعر درباره علم از سعدی

گر کسی را رغبت دانش بود گو دم مزن
زانکه من دم درکشیدم تا به دانایی زدم
*
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانینه محقق بود نه دانشمند
چارپایی بر او کتابی چندآن تهی مغز را چه علم و خبر
که بر او هیزم است یا دفتر
*
سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر او
علمی که ره به حق ننماید جهالت است
*
گر همه علم عالمت باشد
بی‌عمل مدعی و کذابی
*
ای که دانش به مردم آموزی
آنچه گویی به خلق خود بنیوش
خویشتن را علاج می‌نکنی
باری از عیب دیگران خاموش
*
به دهقان نادان چه خوش گفت زن:
به دانش سخن گوی یا دم مزن
*
عام نادان پریشان روزگار
به ز دانشمند ناپرهیزگار
*
نکند هرگز اهل دانش و داد
دل مردم خراب و گنج آباد
*
به دانش بزرگ و به همت بلند
به بازو دلیر و به دل هوشمند
*
دعوی مکن که برترم از دیگران به علم
چون کبر کردی از همه دونان فروتریاز من بگوی عالم تفسیرگوی را
گر در عمل نکوشی نادان مفسریبار درخت علم ندانم مگر عمل
با علم اگر عمل نکنی شاخ بی‌بریعلم آدمیتست و جوانمردی و ادب
ورنی ددی، به صورت انسان مصوری

از صد یکی به جای نیاورده شرط علم
وز حب جاه در طلب علم دیگری

هر علم را که کار نبندی چه فایده
چشم از برای آن بود آخر که بنگری
*

علم از بهر دین پروردن است نه از بهر دنیا خوردن؛

هرکه پرهیز و علم و زهد فروخت
خرمنی گرد کرد و پاک بسوخت

شما میتوانید انشاهای خود را به آدرس ایمیل enshasara.ir@gmail.com ارسال کنید تا با نام شما در سایت انشا سرا قرار بگیرد.

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *