عید نوروز مراسمات و آیینهاي ویژهاي دارد. آخرین روز تعطیلات سیزده بدر است که امروزه به نام روز طبیعت شناخته میشود و خانوادهها به دامان طبیعت می روند. من نیز همراه خانوادهام سیزده بدر امسال به تفریح پرداختم.
از چند روز قبل همه ی به هم دیگر تلفن میزدند و باهم هماهنگ می شدند، می خواستند باهم باشند. هرکس جایی را پیشنهاد میداد. از کیلومترها آنطرفتر تا همین پارک نزدیک خانه، آخرش قرار شد دو تا از جوانترها صبح خیلی زود بروند تا مناسبترین جا برای نشستن این همه ی آدم را پیدا کنند و فرش پهن کنند.
آخرش فهمیدیم در بزرگ ترین پارک شهر جایی برای نشستن انتخاب شده است. تا ما آمدیم برویم بقیه فامیل رسیده بودند. در ده قدمی ما خانوادهاي دیگر نشسته بود. دایی بزرگم اول مقداری چپ چپ نگاهشان کرد و بعد گفت که چقدر قدیمها بهتر بود که آدمها با غریبهها چسبیده به هم نمینشستند.
مادرم مقداری از آجیلهاي عید را که اضافه آمده بود، جلوی دایی گرفت و به او گفت که بهتر است به جای حرص خوردن، بیخیال شود و خوش بگذراند. بچههاي یک خانواده دیگر توپ آورده بودند و فوتبال میکردند. بچههاي خانواده ما توپ والیبال داشتند و البته هنوز از دایی بزرگم جرئت نمی کردند، شروع کنند.
تا این که دایی چشمش به توپ افتاد و گفت:«می خواهید بازی کنید، اون طرف…» و با دستش محوطه بازی صد متر آنطرفتر را نشان داد. ما هم تکلیف خودمان را فهمیدیم و از آنجا فاصله گرفتیم. وقتی برگشتیم بچههاي آن خانواده را ندیدیم و حدس زدیم که دایی تذکر داده که اعصاب ندارد و باید رعایت حالش را بکنند.
همچنین بخوانید: انشا در مورد فصل بهار را توصیف کنید.
موقع ناهار گرسنه سر سفره نشستیم و جوجه کبابهایي راکه نصف انها سوخته بودو نصف دیگر نپخته بود، با گوجههاي سوخته خوردیم. البته پدرها کلی از دست و پختشان تعریف کردند و مادر ها هم بنظر میرسید راضی باشند؛ همین که به جای غذا پختن، دور هم نشسته و صحبت کرده بودند، خودش برایشان جای خوشحالی داشت.
آخرش بعضی از دخترهای جوان فامیل سبزه گره زدند و شعرهایی مثل «سال دگر، سیزده بدر، خونه شوهر، بچه بغل» خواندند و خندیدند. مادربزرگم هم خم شد و سبزه گره زد. یکی از نوهها پرسید که او دیگر چرا سبزه گره می زند؛ مادربزرگ جواب داد: گره زدن سبزه فقط برای باز شدن بخت که نیست، برای برآورده شدن آرزوهای همه ی بچهها و نوهها سبزه گره میزنم و وقتی گره باز شود، همه ی آرزوهایتان برآورده می شود.
دم غروب خسته و کوفته با صورتهاي سوخته از آفتاب به خانه برگشتیم. همه ی راه برگشت تا خانه به صبح روز چهاردهم فروردین فکر میکردم که باید صبح زود بیدار شوم و به مدرسه بروم و این مرا ناراحت می کرد. سیزده بدر پایان خوبی برای تعطیلات عید نوروز است، روزی که به هر صورتی که برگزار شود، لازم است در آن به طبیعت توجه کنیم ودر محافظت ازآن بکوشیم.